حسین منصور حلاج
او از مردم قریه تور واقع در شمال شرق بیضای فارس(تنگ تور کنونی) بود. اساتید وی عبارت بودند از
سهل بن عبدالله تستری، عمرو بن عثمان مکی و جنید بغدادی.
او که از مهم ترین صوفیان عصر خود بود در
حالت سکر عرفانی، به گفتن
«انا الحق»
پرداخت و متشرعین او را به جرم «کفرگویی» ابتدا به قرمطی بودن متهم و بعد از
هشت سال اعدام نمودند. او را سنگسار کردند، جان نسپرد، و به گفتن اذکار مشغول
بود. مثله کردند، همچنان میخواند. تا زبانش بریدند و آسمان بگرفت و آب دجله بالا آمد.
برحسب وصیتاش خاکسترش به رود سپردند تا رود آرام شد.از او کرامات بسیار نقل
شدهاست.
«انا الحق»
پرداخت و متشرعین او را به جرم «کفرگویی» ابتدا به قرمطی بودن متهم و بعد از
هشت سال اعدام نمودند. او را سنگسار کردند، جان نسپرد، و به گفتن اذکار مشغول
بود. مثله کردند، همچنان میخواند. تا زبانش بریدند و آسمان بگرفت و آب دجله بالا آمد.
برحسب وصیتاش خاکسترش به رود سپردند تا رود آرام شد.از او کرامات بسیار نقل
شدهاست.
حافظ درباره حسین منصور حلاج می گوید:
گفت آن یار کزو گشت سردار بلند جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد
همچنین ابوسعید ابوالخیر می گوید:
روزی که انالحق به زبان می آورد منصور کجا بود خدا بود خدا
اين شعر منسوب است به منصور حلاج :
ای گشته مست
عشقت روز الست، جانم
مستی جان ، بماند ، روزی که من نمانم
مستی جان ، بماند ، روزی که من نمانم
هر ذره ای ز
خاکم سرمست عشق باشد
چون ذره ها برآید از خاک استخوانم
چون ذره ها برآید از خاک استخوانم
فکر بهشت و
دوزخ دارند اهل دانش
من مست عشق جانان فارغ ز این و آنم
من مست عشق جانان فارغ ز این و آنم
از روی
مهربانی ای مه بیا خرامان
تا نقد جان و دل را در پای تو فشانم
تا نقد جان و دل را در پای تو فشانم
چون هیچکس
نشانی با خود نیافت از تو
در جستن نشانت از خویش بی نشانم
در جستن نشانت از خویش بی نشانم